خانه ى ما




نظریه دلبستگی توسط بالبی مطرح شده و مربوط به روابط انسانی است. به اعتقاد این نظریه:

•  انسانها به ارتباط عاطفی با یکدیگر در فضایی صمیمانه تمایل دارند.

•  شیوه رفتار والدین و به ویژه مادر تاثیر بسیار زیادی بر رشد کودک و گرایش های آتی او دارد.


دلبستگی، توانایی منحصر به فرد انسانی ما برای شکل دادن و ادامه دادن روابط با دیگران را توضیح می دهد. این نظریه معتقد است کودکان طی رابطه با دیگران، در مورد خود و دیگران چیزهایی فرامی گیرند و چگونگی کنترل احساسات خود (به عنوان بخشی از فرایند رشد) را تجربه می کنند. در فرایند رشد، کودکان این الگوی رابطه ای و نظم بخشی هیجانی یادگرفته شده را با خود همراه دارند و طی روابط خود با دیگر افراد، آن را در درون خود نهادینه می کنند. 


دلبستگی ایمن در دوران نوزادی در رابطه موثرتر با همسالان، شرکت در بازی های خلاق و پیچیده و نتایج مثبت بر سلامت روان اثرگذار است.

کودکانی که از دلبستگی ایمن برخوردارند:

•  از بودن با والدین خود لذت بیشتری می برند.

•  خشم و عصبانیت کمتری نسبت به والدین خود احساس می کنند.

•  رابطه بهتری با دوستان خود برقرار می کنند.

•  روابط دوستانه قوی تری دارند.

•  قادر هستند مشکلات پیش آمده با دوستان را حل کنند.

•  رابطه بهتری با برادران و خواهران خود دارند.

•  از عزت نفس بالاتری برخوردارند.

•  می دانند که بیشتر مشکلات راه حل دارد.

•  مطمئن هستند اتفاقات خوبی برای آنها رخ می دهد.

•  به افرادی که به آنها عشق می ورزند اعتماد دارند.

•  میدانند که چطور به اطرافیان خود اعتماد کنند.

نظریه دلبستگی معتقد است صمیمیت مولفة اساسی در طبیعت انسان است که از زمان جنینی شروع می شود. نوزاد انسان تمایل دارد یک سری الگوهای رفتاری را نشان دهد که در نتیجه آن خود را به مراقبانش نزدیکتر کند. 

ابتدایی ترین روابط کودک قالبی را ایجاد می کند که انتظارات ما از روابط آینده مان را شکل می دهد. در این مسیر مادر قالبهای اولیه در مورد حضور، چهره و صدای انسانی، معنای رفتارهای انسانی، رابطه بین رفتار خود و رفتار دیگری را شکل می دهد. این حلقه مادر- کودک قوانین پایه ای برای ارتباط را آموزش می دهد؛ که شامل دستورالعملهای گفتگویی، همسویی، خودنظم بخشی می باشد. 

مطالعات نشان داده اند که دلبستگی ایمن به نتایج سودمندی برای کودک منتهی می شود. در حالی که دلبستگی ناایمن مشکلات جدی برای رشد کودک درپی دارد.

ایجاد دلبستگی ایمن، در چگونگی رابطه عاطفی و سالم مادر و کودک ریشه دارد. این رابطه شامل همسویی، همدلی، تقویت موثر، تماس چشمی، ریتم صدای کشیده و آرام، ولذت و خوشی متقابل می شود.

کودکان دارای دلبستگی ناایمن کمتر شادند، در برقراری روابط صمیمانه مشکل دارند، و در شرایط سخت، آسیب پذیرند. همچنین آنها به احتمال بیشتری به هنگام ازدواج و بچه دار شدن دچار مشکل خواهند شد.



هر چیز این دنیای زیبا

شعر خداوند بزرگ است

شعری که هر مصراع و بیتش

مانند یک پند بزرگ است


شعر خدا را می توان خواند

در رعد و برق و برف و باران

در آسمان صاف و آبی

در آب پاک چشمه ساران


شعر خدا را می توان خواند

در آب و باد و خاک و آتش

هنگام شب در چهره ماه

یا آفتاب گرم و دلکش


شعر خدا را می توان خواند

در شاخه و برگ درختان

در فصل گرما و بهاران

در فصل پاییز و زمستان


شعر کتاب آفرینش

زیباترین شهر جهان است

شعری که خوش آهنگ و زیباست

شعری که موزون و روان است



جعفر ابراهیمى


زمزمه 


 

برای تعیین چارچوب و مرزها برای کودکان لازم است که:

  1.  آنها را صمیمانه دوست بداریم
  2. مرزهای روشنی برایشان مشخص کنیم
  3. اجازه و فرصت دهیم که خود را باشند. با شخصیت و طبیعت ویژه ی خویش و در هر مرحله ای از رشد، آن را باشند 

* داشتن رشته ی ارتباطی محکم با کودک، بستر و زمینه ی خوبی برای بودن های سه گانه ی بالاست. مانند هر ارتباطی، محکم شدن رابطه با کودک هم نیازمند توجه و درک و حضور خلاق است.

 

  • کلامی و غیر کلامی محبت و گرمی نثار کودک کنیم. به لبخندی، نوازش دستی یا .
  • کودک به خوبی حس ما نسبت به خود را درک می کند. 
  • منحصر به فرد بودنش، یکدانگی اش را ببینیم و حظ کنیم.
  • باید راههای خاص ابراز محبتمان به کودک را پیدا کنیم. محبت ورزی خاص من نباید با خود واقعی ام و با حضور خالصانه ام در تناقض باشد. 
  • تعیین حد و مرزها به ارزش های ما بر می گردند که خوب است آنها را روشن کنیم. نمونه ارزش های پیشنهادی عبارتند از:

           محبت و احترام نسبت به خود و دیگران، آرامش خاطر و امنیت خود و دیگران، خوشی و لذت بردن از لحظه ها، تاب آوری، بکارگیری نیروی خیال، مراقبت از طبیعت، ریسک پذیری، آزاد و رها بودن

 

انضباط و ایجاد چارچوب برای کودکان یعنی مراقبت و حمایت از آنها در یافتن عمل و رفتار مناسب هر وضعیت.

در واقع، چون وظیفه ی مراقبت از کودک را بر عهده داریم حد و مرزهایی تعیین می کنیم. 

ما با ساختن رابطه ای صمیمانه، با حضور پرمحبت و گرممان، و با تعیین مرزها کودک را در آغوش می فشاریم.

 

ایجاد چارچوب زنده و خلاقانه به ما کمک می کند که نه کنترل گر و سخت گیر باشیم و نه منفعل که به نام محبت، مرزها را گشوده باشیم. که هم در کنترلگری و هم در مهرورزی تعادل را بجوییم.

 

 

در رویارویی با رفتار خارج از چارچوب کودک، ۸ مرحله ی زیر پیشنهاد می شود:

 

  1. از خود بپرسیم چرا چنین رفتاری از کودک سر زده؟ نیازمند درک و همدلی و همقد شدن با کودک است تا بتوانیم محرک ها، انگیزه ها و نیازها را پیدا کنیم
  2. رفتار را به سمت دیگری منحرف کنیم
  3. رفتار در چارچوب و بهنجار را در صحنه پیاده کنیم و الگوی مناسبی به نمایش گذاریم
  4. رفتارهای در چارچوب و مطلوب کودک را با پاسخ مناسب خود تقویت کنیم
  5. از بازی ها، قصه و شعر و قرار دادن نشانه ها برای معرفی و تقویت ارزش ها استفاده کنیم
  6. محیط را متناسب با نیاز کودک تغییر دهیم
  7. به کودک در محدوده ی مجاز، انتخاب دهیم
  8. به آرامی او را یا وسیله ی او را از صحنه خارج کنیم 

 


دکتر امى پیکلر ١٩٨٤-١٩٠٢

Dr Emmi Pikler 1902-1984


این پزشک و پژوهشگر مجارستانى، یکى از پیشگامان حوزه ى مراقبت و پرستارى از نوزادان در خانواده و مراکز نگهدارى از کودک با رویکرد رشد حرکتى طبیعى و بدون دخالت بزرگسال است. جریانى که او در زندگى اش براه انداخت، هدیه اى جاودانه براى کودکان، والدین و مربیان است.  


The Hungarian paediatrician and researcher was a true pioneer in the care of children in families, in institutional care and of natural unassisted motor development. Her legacy is an ongoing gift to the World’s children, their parents, and their teachers.

 


تقدیم به دنیل که این صحنه را به تصویر کشید:

 

می شد حدس زد،

تنها اگر لحظه ای،

فقط برای زمان گذرنده ای مثل خودت،

خود را به آغوش زمین می سپردی،

در تخت چمنش آرام می گرفتی،

و نگاهت،

همین که نگاهت در آسمان شناور می شد،

از آن بالا،

آرامشی بر دست و پای کوچکت،

که کمتر سر توقف دارند،

می بارید.

چه خوب که مزه مزه اش کردی!


 

مراحل رشد انسان به سه دوره تقسیم می شود:

۱. تولد تا ۷ سالگی: محوریت خواست و اراده ی کودک در رشد (willing) > همزمان با رشد عضلات و اعضای حرکتی و همچنین رشد سیستم هاضمه ی بدن

۲. ۷ تا ۱۴ سالگی: محوریت احساسات (feeling) > همزمان با رشد سیستم تنفسی و سیستم گردش خون

۳. ۱۴ تا ۲۱ سالگی: محوریت تفکر (thinking) >  همزمان با رشد سیستم عصبی

 

در دوره ی اول، کودک به بستری امن، پرمهر و آهنگین برای نمایش اراده و حرکت های خودجوش نیاز دارد. بستر آهنگین فضایی است که روال منظمی در شبانه روزش جریان دارد. روال منظم در زندگی کمک می کند تا سه لایه ی وجود کودک (بدن، نفس، روح/جان) روال و نظم خود را بیابند.

انسان در سه سال اول زندگی در بی زمانی زندگی می کند و درکی از زمان ندارد. در این سنین، برای کودک دست کم ۸ ثانیه طول می کشد تا پیامی که از محیط دریافت کرده پردازش کند. بنابراین، ارتباط با کودک نیازمند وقفه و نیز آهسته کردن روال هاست.

 

بنا به الگوی پیکلر، در سالهای اولیه، کودک برای اینکه خود را بیابد و با خویشتن خود مواجه شود به چرخه ی متناوب زمان تنهایی و زمان ارتباط با بزرگسال (برای رسیدگی به کودک، رفع نیازهای عاطفی او و شکل گرفتن ارتباطی عمیق و با توجه) نیاز دارد. اگر کودک از توجه سرشار بزرگسال در بازه ای سیراب شود، برای مدتی نیاز به خلوت دارد و با خود شاد و آرام و مشغول خواهد بود. گویی پیوند عمیق با بزرگسال، اعتماد به نفس لازم برای بازگشت به خویش و مرتبط شدن با خود را به کودک می دهد. البته این خلوت و تنهایی نسبت به بزرگسال است، نه کودکان دیگر.

 

نکاتی که خوب است در ارتباط با کودک رعایت کنیم:

۱. تا زمانی که خود کودک وارد وضعیت یا حرکت تازه ای نشده، او را به سمت وضعیت تازه ای هدایت نکنیم و اجازه دهیم از مرحله ی فعلی بهره ی کافی ببرد. مثلا تا حد امکان، نوزاد را زمانی که توان نگه داشتن سرش را ندارد در حال دراز کش قرار دهیم. 

۲. حواسمان باشد که کودک نمی تواند ذهن ما را بخواند. برای فعالیت یا تغییر وضعیت تازه، قبل از هر چیز آنچه قرار است برایش اتفاق بیفتد را با او در میان بگذاریم. مهم است که خود را جای او فرض کنیم و دنیا را از دید او ببینیم.

۳. علاوه بر کلام، ارتباط چشمی با کودک برقرار کنیم.

۴. به شخصیت کودک احترام بگذاریم.

۵. هیچ دو کودکی را در کیفیت و سرعت طی مراحل رشد با هم مقایسه نکنیم. و یادمان باشد روند رشد خطی نیست.

۶. از دانش خود سلاحی برای زیر سوال بردن خود و دیگران نسازیم. حس ما نسبت به خود، در روابطمان در لحظه ی حال و از جمله در رابطه با کودک اثر می گذارد. به خود سخت نگیریم.

۷. زمانی که کودک مشغول بازی و خلوت با خود است با او حرف نزنیم و شنوایی کودک نسبت به خویش را قطع نکنیم. یادمان باشد کودک دارد طبیعت خود را دنبال می کند و برای این کار نیازی به تشویق ما ندارد.

 

دو اصل اساسی رویکرد پیکلر، در کیفیت رسیدگی به کودک و رشد حرکتی خودجوش کودک خلاصه می شود.

 

 

 

 


 

در بدو ورود نوزاد به این دنیا، شایسته است با روشن ترین افق ها و بهترین آرزوها، خوش‌آمدگویان به پیشوازش رویم. و در اولین سال های زندگی مادی اش، او را حمایت کنیم تا در بدنی که میراث ژنتیکی اوست قرار گیرد، به آن انس گرفته و مهارش را برای رفع نیازها بدست گیرد.

نوزاد از دو راه با بدن خود آشنا می شود:

۱. با حرکت دادن بخش های مختلف آن

۲. با نوازش و تماس فیزیکی که با او برقرار می شود

که در هر دو مورد بالا مهم است نوزاد از محیط فیزیکی و اطرافیان احساس امنیت بگیرد.

 

کودک هر آنچه از انگیزه و معنا برای پیش رفتن در دنیا لازم دارد در درون خود دارد و برای رسیدن به توانمندی های حرکتی نه به کمک بزرگسال نیاز دارد و نه به تشویق شدن. بنا نیست ما به نوزاد آموزش دهیم که چطور حرکت کند. در عین حال، با او به عنوان موجودی ناتوان برخورد نمی کنیم. بزرگسال نقش فراهم کننده و نگهدارنده ی بستری خالی از هیاهو و امن برای نوزاد را بر عهده دارد تا کودک در آن شروع به نمایش درون خود و شکوفا شدن نماید.

 

در دل سه سال اول زندگی کودک، سه هدیه برای او قرار داده شده:

۱. راست ایستادن بر دو پا و راه رفتن

۲. کلام که در نتیجه ی حرکت رشد می یابد. برای رشد کلامی، کودک علاوه بر حرکت های فیزیکی، به شنیدن کلام اطرافیان و نیز به مکالمه ی مستقیم با بزرگسال نیاز دارد.

۳. تفکر که در نتیجه ی کلام رشد می یابد

 

 

 


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها